سه چهارم بزرگ

سه چهارم بزرگ، پلکان تکامل

محاصره ات کرده آسمان

زخم می زند به صورتت

با گلوله های باران با باد سرگردان

خمیازه می کشی

زندگی سخت می شود.

پر می شوی از زمزمه پرندگان کلافه

خط و نشان صاعقه

تکان می خوری، همه جا را تکان می دهی

تنوره می کشی، مشت می زنی، دوباره صورتت زخم بر می دارد، خودت به خودت می خندی

جریان می یابی

جاذبه امانت را بریده است

رو به روی تو ایستاده ام

لباسم، لبم، لبخندم بوی تو را می دهد

دوباره تکان می خوری بند دلم پاره می شود، پر می شوم از کلمات پاره پاره

صدایت می زنم، بی قراری می کنی، می روی، از دستم فرار می کنی، سرت را

محکم

می کوبی به سینه برادرت

هیولای قرمز نگاهت می کند

آهار می خوری

تکه تکه می شوی

هنوز خوابت می آید

هنوز پرنده ها می آیند

چیزی بر می دارند

می روند

پوست تنت را

پوست آبی هاشور دارت را

بر می دارد

می برد آن بالاها

برهنه می شوم

آغوشت را باز می کنی

نفسم به نفست گِره می خورد

گُر می گیرم

سفید می شوم

دهانم پر از تو می شود

پرواز می کنم، می غلطی از لابلای انگشتانم فرار می کنی...

پوستت را

پوست آبی هاشور دارت را اما

بر می دارد

می برد آن بالاها.

سیزدهم مهرماه هشتاد و هفت خورشیدی

محمد رضا عباس زاده

به یاد لورکا

دریا خندید در دوردست

دندانهایش کف و لبهایش آسمان

نظرات 3 + ارسال نظر
پامچال سه‌شنبه 16 مهر 1387 ساعت 14:59 http://primros.blogfa.com

سسسسسسسسسسسسسسسسسلام

لطف داری سلامی به این بلندی جواب بلندی هم میخواد اما شرمنده دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.
در خدمت شما هستم

بابک دولتی شنبه 11 آبان 1387 ساعت 19:43 http://sangha.persianblog.ir

سلام

سلام دوست من

رکسانا جمعه 9 مهر 1389 ساعت 16:58

سلام.چرا اسمتو آروس گذاشتی؟دنبال مسائل و عشق جنسی هستی فقط؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد